12 دربارهی ایستگاه آتشنشانی مايكل و شيلا همين طور كه در حال قدم زدن در خيابان بودند از جلوي ايستگاه آتشنشاني رد شدند. شيلا گفت: بدو بريم سوار ماشين آتشنشاني بشيم. مشخصات کالابررسی ها0