دربارهی افسانههای مردم نروژ (مجموعه داستان)
در زمانهاي قديم كشاورز فقيري زندگي ميكرد كه بچههاي زيادي داشت و نميتوانست براي بچههايش غذا و لباس كافي فراهم كند. همه بچههاي او زيبا بودند اما زيباتر و دوست داشتنيتر از همه ، كوچكترين دخترش بود.
عصر يك روز پاييزي كه برگ درختها در حال ريختن بود و هواي بيرون خيلي درهم و برهم و تاريك بود و باران ميباريد و باد ميوزيد، ناگهان ديوارهاي كلبه لرزيدند. خانواده كشاورز دور آتش نشسته بودند و هر كس مشغول كاري بود كه ناگهان صدايي شنيدند. كسي سه ضربه به شيشه پنجره زد. كشاورز رفت بيرون تا ببيند كيست و وقتي در را باز كرد، ديد خرس سفيد و بزرگي بيرون ايستاده است.
كد كالا | 26738 |
زبان | فارسی |
نویسنده | جورج وب دسنت |
مترجم | عذرا جوزدانی |
سال چاپ | 1389 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 144 |
قطع | رقعی |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.6 |
نوع جلد | شومیز |
وزن | 175 |
تاکنون نظری ثبت نشده است.