درباره‌‌ی اشتیاق یخی

هر هشت تا سگ سورتمه‌ام دوبه‌دو جلوتر از خودم صف كشيده‌بودند، آن‌ها بي‌صبرانه به زمين چنگ مي‌زدند و به لرزش صداي بلندگو گوش مي‌دادند. و اين هم تيم شماره پنج... دختر همشهري‌مون... ويكتوريا سكورد! صداي مردانه‌اي از بلندگو درباره مسابقه‌هاي قبلي‌ام حرف مي‌زد و بين، سردسته سگ‌هايم، دم نازكش را توي هوا به اين طرف و آن طرف تاب مي‌داد...

آخرین محصولات مشاهده شده