درباره‌‌ی از عشق و از خاک

صندلي‌ام را كه عقب دادم، صدايش جفتشان را از آن دنياي شيفتگي به دنياي واقعي پرتاب كرد. يادش انداخت كه پوستش سفيد است. يادش انداخت كه پوست پائولين سياه است. يادش انداخت كه در پياله‌فروشي، دور و برش پر از دورگه‌هاي مولاتوست. يادش انداخت كه سفيدپوست‌هاي بيرون از اين‌جا خوش ندارند هم‌نژادشان با نژادهاي ديگر آميزش كند...

آخرین محصولات مشاهده شده