درباره‌‌ی آی قصه قصه قصه 4

يكي بود يكي نبود، غير از خدا هيچ‌كس نبود. دهقاني بود پركار؛ اما سهل‌انگار. كار ديروزش مال امروز بود و كار امروزش مال فردا. روزي از روزها دهقان تبرش را برداشت و رفت هيزم بشكند؛ اما يكي دو تكه هيزم بيشتر نشكسته بود كه تبرش شكست...

آخرین محصولات مشاهده شده