درباره‌‌ی آرزوی بدشگون ملونی یوشیمورا

پدر و مادر ملوني يوشيمورا هميشه خيلي محافظه‌کار بوده‌اند، چون زماني در ژاپن آمانجاکو، روحي خبيث و بدجنس، بچه‌ها را شکار مي‌کرد. هرچند، ملوني گمان مي‌کند اين حرف‌ها فقط افسانه هستند. ملوني در تولد دوازده‌سالگي‌اش آرزو مي‌کند که آزاد باشد و بتواند ماجراجويي کند. سرانجام، آمانجاکو با آرزوي ملوني ظاهر مي‌شود. ملوني در ابتدا محتاط است. اگر اين موجود واقعي است، پس آيا داستان‌هاي مربوط به کارهاي بدش هم واقعي است؟ اما در زمان کوتاهي، آمانجاکو با برآورده‌کردن آرزوها و درک‌کردن تمايل ملوني براي داشتن استقلال او را تحت‌تأثير قرار مي‌دهد. ملوني نمي‌داند دوستي با آمانجاکو عواقب بدشگوني دارد، ولي به‌سرعت مي‌فهمد که اين شيطان با حيله‌هايش تمام جنبه‌هاي زندگي او را کنترل مي‌کند. ملوني مصمم است اوضاع را درست کند، اما آيا قبل از اينکه آمانجاکو زندگي او، خانواده و جامعه‌اش را به هم بريزد، مي‌تواند اين کار را انجام دهد؟

آخرین محصولات مشاهده شده