ويليام و مليسا مجبور شدهاند به مادربزرگ و پدربزرگ هيپي و پيرشان كمك كنند تا به كلبهي تفريحيشان سروسامان دهند. اين كلبه درست وسط ساندز قرار دارد.
آنجا برق ندارد، تلفن همراه آنتن نميدهد و ويليام و مليسا هيچكس را جز خودشان ندارند.
تا آن جايي كه ميدانن...
اين كتاب مخصوص بچههاست و قرار نيست دست هيچ بزرگتري به آن برسد. پس بهتر است دست بجنبانيد و قبل از هركاري، بي آنكه كسي متوجه شود و بي معطلي، برويد سراغ پرسشهاي سه گزينهاي اول كتاب.
بعد از آن اگر جزو دارودستهي بزرگترها نباشيد اجازه داريد برويد سر وقت م...
دفتر را در يك ظرف شيشهاي بگذار. كمي آب به آن اضافه كن، چند قطره سركع رويش بچكان و درش را محكم ببند. حالا ترشي دفتر يادداشت ما حاضر است. نوش جان!
عدس خودش يك پا نويسنده است و خوب ميداند چطور ميشود داستان نوشت. تو هم اگر دلت ميخواهد فوتوفنهاي داستاننو...
خيال كردم براي گفتن اين حرفها و براي پشتكردن به پدر و مادرم بعدا از خودم بدم ميآيد.خيال ميكردم از گفتنش پشيمان ميشوم و به محض بيان آن، ديگر همان احساس را نداشته باشم. فكر ميكردم به محض خارج شدن آن حرف از دهانم بخواهم آنها را به زور برگردانم و حرفي بز...
دوستي از جنس حلبي و گوگرد
در اصل اربي، ابر ربات كوچك و هوشمند، براي كشف فضا ساخته شده. اما قبل از اين كه مخترعانش بتوانند او را به فضا بفرستند، از دستشان فرار كرد.
متاسفانه باتري اربي خيلي زود تمام شد...
خوشبختانه فورا دوتا دوست خوب اين ربات حلبي كوچك ر...
من برادرم لوبيا و خانواده ديوانهام (نوشتن رهايم نميكند)
«از وقتي نوشتن اين دفتر را شروع كردهام، ديوانگيهاي اهل خانه تمامي ندارد و من به هيچ كاري نميرسم.»
عدس ديگر نميتوانست تحمل كند، ديوانهبازيهاي لوبيا كم بود، حالا همهي اعضاي خانواده هم به آن اضافه شده بودند.
ميخواهيد بدانيد عدس خودش كجاي ماجراست؟
را...
زندگي مايكي سخت است. از فضاي باز ميترسد و ترجيح ميدهد توي اتاقش كز كند و از دنياي بيرون فاصله بگيرد. پس رفتن به مكاني عمومي و شلوغ برايش كاري بزرگ است. هرچند اگر خواهرش مگي در كنارش باشد، خطري وجود ندارد. مايكي مصمم است بر ترسش غلبه كند و زندگياش را تغيي...
وقتي آقاي گرين تصميم ميگيرد ازدواج كند، بچههايش وحشت ميكنند. اگرنقشهي شيطانياش عملي ميشد، پرستار دوستداشتنيشان را اخراج ميكردند.
صبحانه بدون شكلات؟ امكان ندارد!
بايد جلو پدرشان را بگيرند، و تنها بزي پرستار، بز سابق سيرك و قهرمان پختن پاي، از عهده...
بزي پرستار غيژكنان و سريعتر از قبل رفت پايين سراشيبي. گوشهايش به طرف عقب رفته و به سرش چسبيده بودند و پوزهاش را داده بود جلو تا براي حركت توي هوا بيشترين نيرو را بهدست بياورد. بعد، درست به موقع، از پاهاي عقبياش استفاده كرد تا خودش را به جلو پرتاب كند و...
وقتي فريبندهترين بز پرندهي دنيا از سيرك فرار ميكند تا پرستار بچه شود، سامانتا و مايكل فكر ميكنند خوشاقبالترين بچههاي روي زميناند.
همه عاشق پرستاري مي شوند كه تنها مهارتهاي حيرتآور پرستارياش پرتاب شدن از توي توپ و درست كردن كيك شكلاتي است.
غول كوچولو توي خواب راه ميرود و داستانهاي ديگر (خوابها...
وقتي خوابمان ميبرد، وارد دنياي ديگري ميشويم: دنياي اسرارآميز خوابها! خوابهاي سيلون، غول كوچولويي كه تخيلش حد و مرز نميشناسد، هيجانانگيز و با نمكاند.
در اين مجموعهي چهار جلدي، غول كوچولو ما را با خود در سفرها، نوآوريها، كاوشها و خرابكاريهاي شبان...