درباره‌‌ی چاقوی سماجت (آشوب روان 1)

پرنتيس‌آباد پُر از مرد است. از وقتي مهاجران به ميکروب ولوله مبتلا شده‌اند، صداي افکار مردان شنيده مي‌شود، حتي افکار حيوانات را هم مي‌توان شنيد. درحالي‌که يک ماه مانده تا تاد هيويت، تنها پسر پرنتيس‌آباد، مرد شود، به موجودي عجيب و ساکت برمي‌خورد: دختر! اين دختر کيست؟ چرا او مثل زن‌هاي ديگر دنياي نو با آن ميکروب کشته نشده؟ تاد وسط اين گيرودار متوجه مي‌شود که اهالي شهر چيزي را از او پنهان کرده‌اند؛ چيزي آن‌چنان وحشتناک که تاد را مجبور مي‌کند با سگش از چنگ مردان خشمگين شهر فرار کند. اين داستان ماجراي نفس‌گير پسرکي است که در آستانه‌ي مرد شدن، بايد هرچه مي‌داند فراموش کند تا بفهمد واقعاً کيست...

آخرین محصولات مشاهده شده