«رهبر معنوي شركت ما ادعا مي‌كند نوآوري شگفت‌انگيزي در علم مديريت به‌خرج داده: با خودش يك خرس عروسكي به جلسه‌ها مي‌برد. براي يادآوري اين نكته كه هم‌كاران بايد بيش و پيش از هر چيز حواس‌شان به نياز‌هاي مشتري باشد، يك خروس عروسكي خريده و در جلسه‌ها او را سر جاي مشتري مي‌نشاند. اوايل فقط يك صندلي خالي كنار ميز جلسه مي‌گذاشت اما حس كرد كافي نيست. باورم نمي‌شود. مرد‌ها و زن‌هايي كه لابد انسان‌هايي كاملا عاقل و بالغ‌اند، در جلسات مي‌نشينند و با يك خرس عروسكي حرف مي‌زنند. من دارم با اين آدم‌ها كار مي‌كنم. نه، بدتر! براي اين آدم‌ها كار مي‌كنم!» دنيل لاينز كهنه روزنامه‌نگاري است كه بعد از حدود دو دهه فعاليت در بخش کسب و کار فناوري نشريه نيوزويک صبح يک روز معمولي با تلفن ساده عذرش را مي‌خواهند. لاينز مجبور مي‌شود براي تأمين مخارح زندگي به هات‌اسپات، از استارتاپ‌هاي پر هياهوي سيليکون‌ولي، بپيوندد و در پنجاه‌ويك سالگي به عنوان «همکار بازاريابي» بين ده‌ها جواني مشغول به کار شود که تيشرت هاي رنگارنگ با لوگوي شرکت به تن دارند. اين موقعيت جديد آغاز سفري است به اعماق جزيره جذاب و اگزوتيک و فرهنگ درون‌گروهي و جدا افتاده اکوسيستم استارت‌آپي.