درباره‌‌ی ماجراهای گربه چکمه‌پوش روسی (افسانه‌هایی از سرزمین‌های دور)

در كارخانه ما پيرمردي زندگي مي‌كرد معروف به كاكووانا. او كس و كاري نداشت. به فكرش رسيد كودك يتيمي را به فرزندي قبول كند...

آخرین محصولات مشاهده شده