درباره‌‌ی سنترال پارک

آليس، افسر جوان پليس پاريس و گابريل، پيانيست آمريكايي جاز، صبح در حالي چشم باز مي‌كنند كه روي نيمكتي در سنترال پارك با دستبند به هم بسته شده‌اند. آنان يكديگر را نمي‌شناسند و هيچ خاطره‌اي از نحوه آشنايي‌شان ندارند. شب گذشته، آليس همراه با دوستان در خيابان شانزه ليزه پاريس جشن گرفته بود و گابريل، در كلوبي در دوبلين در يك كنسرت، پيانو مي‌نواخت. ممكن نيست؟ چرا كه نه... در اين رمان، پرسش‌هاي پي در پي جاي بهت زدگي را مي‌گيرد. آنان چطور در وضعيتي چنين خطرناك قرار گرفته‌اند؟ لكه خون روي پيراهن آليس از كجا آمده است؟ چرا جاي يكي از فشنگ‌هاي اسلحه او خاليست؟ آليس و گابريل براي پي بردن به اين اتفاقات و پيوند زدن رشته زندگي‌شان با يكديگر، چاره ديگري جز تبديل شدن به يك اكيپ تحقيق پليسي ندارند. حقيقتي كه در پايان كار به آن پي مي‌برند، زندگي هر دو را زيرورو خواهد كرد...

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده