گاهي افسانه‌ها به حقيقت مي‌پيوندند... برايان سي‌بورن دختري دوازده‌ساله است که گذشته‌اش را فراموش کرده. او سال‌ها خدمتکارِ خانه‌ي جادوگري بداخلاق بود. برايان و پيتر (شاگرد جادوگر) تصميم مي‌گيرند براي رهاشدن از دست جادوگر، از خانه فرار کنند. بعد با دزدهاي دريايي برخورد مي‌کنند و وارد آنيون، کشتي افسانه‌اي دزدهاي دريايي مي‌شوند. برايان و دوستانش با دزدهاي دريايي در سفري هيجان‌انگيز و اکتشافي براي يافتن شمال سحرآميز همراه مي‌شوند؛ سرزميني اسطوره‌اي که بيشتر آدم‌ها حتي فکر نمي‌کنند چنين جايي وجود داشته باشد. اگر بخت با برايان يار باشد، جايگاه خودش را در اين دنيا پيدا خواهد کرد و اگر خوش‌شانس نباشد، هيولاهاي دريايي او را خواهند خورد.