درباره‌‌ی دلبند

روي ساحل رودخانه، در خنكاي يك شب تابستاني، دو زن زير بارشي از نقره آبي‌فام مبارزه كردند. آن‌ها اصلا انتظار ديدن دوباره يك‌ديگر را در اين دنيا نداشتند و در آن لحظه همه چيز برايشان بي‌تفاوت بود. ولي آن‌جا، در آن شب تابستاني، در ميان سرخس‌هاي آبي رنگ با همكاري يك‌ديگر كار شايسته و خوبي انجام داده بودند. اگر قراولي از آن‌جا مي‌گذشت با ديدن آن دو زن بدون آتش و بي‌جا و مكان و همراهي خلاف قانون يك زن برده و زن سفيدي با پاهاي برهنه و موهاي آشفته كه نوزادي 10 دقيقه‌اي را لاي لباس‌هايشان پيچيده بودند، آن‌ها را ريشخند مي‌كرد. از متن كتاب

آخرین محصولات مشاهده شده