درباره‌‌ی داستان‌های سقوط و پرواز

بانويي به كلسيا مي‌رود و متوجه مي‌شود كه در رديف نيمكت‌هاي كليسا، مرگ بغل دستش نشسته است. هيجان زده ذوق مي‌كند اي واي مرگ! سلام، ببخشيد نديدمتان! مرگ لبخند مي‌زند و مي‌گويد سلام بر شما، دختر خانم. امروز براي چي دعا مي‌كنيم؟ بانو مي‌گويد طول عمر و خوشبختي!

آخرین محصولات مشاهده شده