درباره‌‌ی خارپشت و روباه

در ميان پاره‌هاي پراکنده اشعار آرخيلوخوس، شاعر يوناني، سطري هست که مي‌گويد: «روباه بسيار چيزها مي‌داند، اما خارپشت يک چيز بزرگ مي‌داند.» دانشمندان درباره تعبير روشن اين کلمات تاريک اختلاف دارند و شايد معناي اين سطر جز اين نباشد که روباه با همه حيله‌هايش در برابر يگانه دفاع خارپشت شکست مي‌خورد. اما اگر اين جمله را به‌طور مجازي تعبير کنيم، مي‌توان معنايي از آن بيرون کشيد که يکي از عميق‌ترين تفاوت‌هاي نويسندگان و متفکران را، و شايد هم افراد بشر را به‌طور کلي نشان مي‌دهد. زيرا فرق بزرگي است، از يک طرف، ميان کساني که همه چيز را به يک بينش اصلي، يا يک دستگاه فکري کم وبيش منسجم و معين، مربوط مي‌سازند و برحسب مفاهيم آن مي‌فهمند، مي‌انديشند و احساس مي‌کنند - يعني يک اصل سازمان‌دهنده کلي که فقط برحسب مفاهيم آن است که آنچه مي‌کنند و مي‌گويند معنا مي‌دهد؛ و، از طرف ديگر، کساني که هدف‌هاي فراواني را دنبال مي‌کنند که غالبا با يکديگر مربوط نيستند يا حتي با هم تناقض دارند، و اگر اصولا ارتباطي با هم داشته باشند اين ارتباط بالفعل و به علل روان‌شناختي يا فيزيولوژيک است، و هيچ اصل معنوي يا جمال‌شناسي‌اي آنها را به يکديگر پيوند نمي‌دهد. اين دسته اخير در زندگي و انديشه بيشتر ميل به پراکندگي دارند تا تراکم، فکرشان پريشان است و بر سطوح مختلف حرکت مي‌کند، و به جوهر انواع فراواني از تجارب و اشيا به‌موجب ماهيت آنها مي‌چسبند، بي‌آنکه به‌طور هشيار يا ناهشيار بخواهند در بينش دروني واحدي، که تغييرناپذير و فراگير و گاه ناقص و متناقض و حتي تعصب‌آميز است، آنها را بگنجانند يا از آن بينش بيرون نگه دارند. دسته نخست اين روشنفکران و هنرمندان از نوع خارپشت‌اند، و دسته دوم از نوع روباه.

آخرین محصولات مشاهده شده