درباره‌‌ی تپش‌های شیدایی (نامه‌های عاشقانه غسان کنفانی به غاده السمان)

تو در برابر چشمانم هستي، اين تصوير زيبا كه چيزهاي زيادي را به يادم مي‌آورد، چشمان، لب‌ها، و ته‌چهره برانگيزنده‌اي كه در تنم مانند ضربه‌اي بر استخوان ساق پا عمل مي‌كند، آن‌گاه كه درد رو به بهبودي مي‌رود. خوشي و سعادت بي‌نظير ناشي از درد. تو را كم دارم، اي دوزخ، اي آسمان و اي دريا. تو را تا سر حد جنون كم دارم. تا حدي كه تصويرت را در برابر چشمانم مي‌نهم و اينجا خودم را حبس كرده‌ام تا تو را ببينم. در تمام عمرم، كسي مانند تو را نشناختم، اصلا و ابدا. آن‌گونه كه به تو نزديك شده‌ام هرگز اين چنين به كسي نزديك نشده‌ام، به همين خاطر تو را فراموش نخواهم كرد، نه... تو چيز كم‌نظيري در زندگي‌ام هستي، با تو شروع كردم و با تو به انتهاي راه خواهم رسيد...

مشتریانی که از این مورد خریداری کرده اند

آخرین محصولات مشاهده شده