درباره‌‌ی باورم کن

راه افتاد و از خونه زد بيرون. يعني اين پسره كجا مي‌خواد بره؟ يه دور مي‌زنه و بر مي‌گرده خونه. كجا رو داره اين وقت شب؟ به خيابون اصلي كه رسيد نگه داشت. برگشت سمت من و گفت: پياده شو. من- پياده شم؟ اينجا؟ اين وقت شب؟ شروين- من ازت دعوت نكردم كه بياي. الانم مي‌توني پياده شي. ترسيدم نصفه شبي من و وسط خيابون بندازه پايين، از طرفي هم قول داده بودم نمي‌شد تنهاش بزارم. دو دستي چسبيدم به در و براي استحكام بيشتر پامم فشار مي‌دادم به داشبورد كه اگه خواست به زور پياده‌ام كنه نتونه.حالا انگاري زورم بهش مي‌رسيد. همچنين واسه خودم ژست كنه‌هاي زيگيل و گرفته بودم كه نگو.

آخرین محصولات مشاهده شده